جدول جو
جدول جو

معنی دهان شویه - جستجوی لغت در جدول جو

دهان شویه
(دَ یَ)
وسیلۀ شستشوی دهان. پارچۀ نازکی که در میان آن اسفرزه یا چیزی شبیه به آن ریزند وبر سر آن چوبی تنک بندند و دهان مریض را بدان شویند. (یادداشت مؤلف) ، داروی جامد یا مایعکه بدان درون دهان پاکیزه کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ هََ یَ / یِ)
دهان شویه. اسفرزه یا دارویی دیگر که در رکوبی بر سر چوبی کنند و دهان بدان شویند پاک کردن دندان را یا تازه کردن دهان بیمار را. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مادۀ دهان شویه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ یَ / یِ)
دندان شوی. دندان سای. دندان زدای. مسواک. (یادداشت مؤلف). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نِ)
به نوشتۀ صاحب تاریخ سیستان نام چاه یا سوراخی که آب همه رودهای اطراف سیستان چون هیرمند و رخدرود و خاش رود بدان فرو می رفته است و آن از عجایب بوده است. (از تاریخ سیستان ص 16- 15)
لغت نامه دهخدا
خمیازه، دهان دره
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از شخصی که هر حرفی را از دیگران بپذیرد
فرهنگ گویش مازندرانی